جدول جو
جدول جو

معنی پر سروش - جستجوی لغت در جدول جو

پر سروش
پرگو، آن که زیاد حرف زند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پر جوش
تصویر پر جوش
پر از جوش، آنچه بسیار جوش بخورد، آنچه در حال جوشیدن است و جوشش بسیار دارد، برای مثال زمین دید یکسر همه ساده ریگ / بر و بوم از او همچو پرجوش دیگ (اسدی - ۲۷۵)، پرشور، پرولوله، پرغلغله، پرجوش و خروش، برای مثال امروز که بازارت پرجوش خریدار است / دریاب و بنه گنجی از مایۀ نیکویی (حافظ - ۹۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پر سیاوش
تصویر پر سیاوش
پر سیاوشان، گیاهی پایا با ساقه های باریک و تیره رنگ و برگ های ریز که در جاهای مرطوب و سایه دار می روید، برگ هایش دارای اسید گالیک و اسید تانیک و ماده ای تلخ مزه است و مصرف دارویی دارد، سیاوشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخروش
تصویر پرخروش
پرغوغا، پرجنجال، برای مثال همی کوه پرناله و پرخروش / همی سنگ خارا برآمد به جوش (فردوسی۴ - ۱۳۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
(پُ خُ)
پرغوغا. پرآواز:
جهان گشت ز آواز او پرخروش
برانگیخت گرد و برآورد جوش.
فردوسی.
همی کوه پرناله و پرخروش
همی سنگ خارا برآمد بجوش.
فردوسی.
زمین پرخروش و هوا پر ز جوش
همی کر شدی مردم تیزهوش.
فردوسی.
همه سیستان زو شود پرخروش
وزو شهر ایران برآید بجوش.
فردوسی.
ورا کشته دیدند و افکنده خوار
سکوبای رومی سرش برکنار
همه رزمگه گشت زو پرخروش
دل رام برزین پر از درد و جوش.
فردوسی.
به ایران زن و مرد ازو پرخروش
ز بس کشتن و غارت و جنگ و جوش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(پُ لِ سُ)
نام محلی کنار راه زاهدان به خواش میان سیاه جنگل و سنگان در 129000گزی زاهدان
لغت نامه دهخدا
دروغ پرداز دروغگو کذاب، پراز دروغ پر از کذب. (چهارم بیامد بدرگاه شاه زبان پر دروغ و روان پر گناه) (فردوسی. لغ) یا پر دروغ بودن، دروغ پرداز بودن دروغگو بودن کذاب بودن: (یکی آنکه داور بود پر دروغ - بگیرد بر مرد دانش فروغ) (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر درود
تصویر پر درود
پر ستایش پر ثنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خراش
تصویر پر خراش
سخت خراشیده بسیار شخوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر ثروت
تصویر پر ثروت
بسیار دار دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن شاخهای زیادتی از درخت انگور و درختان دیگر بریدن و پیراستن شاخهای زیادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر غرور
تصویر پر غرور
پر باد پر شور پر غوغا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر ریش
تصویر پر ریش
پر از زخم پر قرحه پر جراحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر دوش
تصویر پر دوش
پریشب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخروش
تصویر پرخروش
پرغوغا، پرآواز
فرهنگ لغت هوشیار
سر و صدا، حرف و صحبت
فرهنگ گویش مازندرانی
پر رو، چشم دریده، بی حیا و بی شرم، پریروز دو روز پیش
فرهنگ گویش مازندرانی
گرداندن کفگیر در ظرف غذا به هدف آمیختن مواد آن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرگو یاوه گو
فرهنگ گویش مازندرانی
آرامش پذیر، راحت
دیکشنری اردو به فارسی